٢٠٠٨ م /٠١/ لمر احسان ١٣

فيض محمد کاتب

« بيهقی ثا نی، مورخ شهير افغان »

ازد يا ر ابر مرد سخن، شاعر و فيلسوف سترگ حضرت حکيم سنائی غزنوی ( رحمة الله عليه ) فرزا نه

مرد د يگری و درخا نوا دۀ سعيد محمد خان متولد ميشود که ويرا فيض محمد نا م گذ ا شتند ( ١٢٥٠ ش

١٨٧١ م ).

ملا فيض محمد کاتب ا زسرد مدا ران فرهنگ سرزمين مان و از پيشگامان تا ريخ نويسی را ستين درسدۀ پسين »

است. او از ميان چنا ن مردم فرود ست و ستمکشی برخا ست که شمار فرا وانی از تبا رش، سرهای شان را به

کله منارهای امير خود کامه بخشيده بودند تا عطش سيری ناپذ ير اميرمستبد را در خونريزی و

انتقا مجويی فرونشا نده با شند.

در بحبوحۀ هما ن سالهايی که سکونتگاه طا يفه محمد خوا جه رخ به ويرا نی نها ده بود، خا نوا ده ها ی با زما نده،

از روستای زرد سنگ راه ناورغزنين را در پيش گرفتند و فيض محمد کوچک نيز با پدر که از زندان رها

١ «. شده بود، به همين سرزمين کوچيد

دا نش و قلم فيض محمد کا تب نما يانگر اينست که او در يک محيط فضل و ادب و معارف رشد يا

فته بود چنا نچه:

به منشی ضرورت دا شتم، سا لها در پی منشی گشتم » : " ا ميرعبدالرحمن خان درتاج التوا ريخ می نويسد

ا ين گفتۀ کوتاه از توطئه سياهی پرده برداری ميکند. ما درا ين جمله «. سر انجام فقط چهار تن باسواد يا فتم

سا ده می بينيم که دولتهای دست نشانده چطور و چگونه روشنفکران و با سوا دان کشور را سر به نيست

کردند." ٢

کا تب در سی و يک سا لگی يعنی ( ١٢٨١ ش ١٩٠٢ م ) از جانب امير حبيب الله خان موظف به تا ريخ

نگاری ميگردد، اين خود استعدا د، نبوغ و دانش او را درعلوم ا جتماعی و تا ريخ نويسی ثابت مينما

يد که امير اين مسؤوليت بزرگ را بوی سپرد.

تحفتة » ٢ - کا تب اين نويسنده سترگ و مورخ شهيرو بينظير کشور کتاب ضخيمی در دو جلد بنام

شا مل وقايع دوره سلطنت احمد شاه بابا ( ١٧٤٢ م) الی ختم دوره يعقوب خان و هم جنگ د وم « الحبيب

افغا ن ا نگليس ( ١٨٧٩ م ) در ٨٨٥ صفحه با خط نستعليق زيبا در ظرف تقريبا دو سال نوشت که مآ

خذ وی را درين مجموعه رجال کهن سال آن عصر چون سردار محمد يوسف پسر اميردوست محمد

خان، قاضی القضات سعد الد ين خان، منشی محمد يعقوب خان، مرزا مومن خان منشی وزير محمد

اکبرخان و شخص اميرحبيب الله تشکيل ميداد که ديد نيها و شنيدنی های شانرا اظهار نمود ند يا در

حواشیکتاب حک می نمو دند،" به اين نهج فيض محمد کاتب که از قشر عا مه بود و به دربار راه يا

فته بود، طبعاً درنظر داشت که درلف کلام خود احوال ستمديدگان راتمثيل نمايد و وجدان طبقاتی خود را

سراج » تسکين دهد." ٣ اما تحفة الحبيب طبع نشد و اميرهم دنباله موضع را رها نکرده امر تحرير

را دا د. « التواريخ

در( ١٢٩٢ ش ١٩١٣ م ) در ٣٧٧ صفحه نشر گرد يد. « سرا ج ا لتوا ريخ » جلد ا ول و د وم

جلد سوم شامل وقا يع جنگ دوم افغا نها و انگليسها و امارت امير عبدالرحمن خان تا سال

١٨٩٦ م ) در ٨٦٣ صفحه درکابل درسال ( ١٢٩٤ ش ١٩١٥ م ) طبع شد. وقا يع پنج سال بعدی را هم )

زنده ياد کاتب نوشته بود که طبع نشد ه بود و بعداً پسرش آنرا به آرشيف ملی سپرد که محفوظ بود.

جلد چها رم سراج التواريخ تا سال هشتم امانی ( ١٣٠٦ ش ١٩٢٧ م) در يک جلد و حدود سه هزا ر

صفحه نوشته شد که در کتابخا نه معا رف موجود بود " ولی اکنون غايب شده". ٤

جلد پنجم در د ورۀ درخشان اما نيه بر اساس فرمان شاهی موظف به نوشتن تا ريخ اين د وره

هم گرد يد و اجا زه در آرشيف ملی، سواد فرمان تا » ٣- داشت در وزا رت خارجه اسناد آرشيف را ملا حضه نمايد

ريخی شانزده ثور ١٢٩٩ شمسی امان الله خان به عنوان ايشيک آقاسی نسبت به ادا مه نگارش تا ريخ وطن تا

عصر امانيه مامور ساخته شده است قسمتی از متن فرما ن چنين است:

".... فضايل همراه ملا فيض محمد کاتب از حضور والای ما کمافی السا بق به تا ريخ نگا ری ما مور

گرديده که تتمه وا قعات سراج التواريخ و وا قعات عصر اما نيه را همواره انشا الله تعالی تاليف و اجرا نما يد... و

ملا فيض محمد خان به درستی شاغل تاليف کتاب مذکور با شد، خاص احوالات ظاهرو علا نيه را به قرار شرح

مندرجه فرمان هذا برای کا تب مذ کورسياهه بدهند، فقرات سری و خفيه که به ذريعۀ اوشان اجرا شده

بيرون نويس کرده ازملا حظات حضوربگذرا نند. در هر کدام اجا زت شد برای کاتب مذ کور بدهند." ٥ که

اين تا ريخ شا مل هشت سا ل و سه ما ه د وره اما نيه هم نوشته شده بود که متا سفانه سرنو شت

هر د و جلد اخير( چها رم و پنجم ) معلوم نيست، چون در دورۀ نا درشا ه و برا درش ها شم خان و همه

خا نوا دۀ شان کمترين نشا نی هم بنام مشروطيت ا ول و د وم و شخص امان الله خان و يا محمود طرزی

بايد محو ميشد. به گمان غالب اين آثارهم در کتاب سوزی سردار محمد نعيم خان وزيرمعارف

١٩٣٨ ١٩٤٦ م) که غرض امحای تمام آ ثار د وره اما نيه صورت گرفت شا مل بوده با شد*. )

" درنا مۀ مورخ ١٣ دلو ١٢٩٨ به امضای محمود طرزی از کاتب تقا ضا شد که به روز پا نزده دلو جهت

مذ ا کره ای بعضی از مسا يل به نظا رت خا رجيه حاضر شود.

درنا مۀ مورخ پانزده قوس ١٢٩٩ به امضای محمد سرور يا ور اعليحضرت امان الله خان از کا ب خوا سته

شده که به گلخانه ارگ حضور يا بد که از او و يکنفر معلم در باب مسأله کنيز استفسار به عمل می آيد." ٦

٤- از اين نامه های مقا م وزارت خارجه دولت شاهی وقت چنين برمی آيد که شاه حتا درامور سياست خا رجی،

امور شرعی و جزايی نيز از دا نش، صدا قت و اهليت کاتب هزاره طالب نظر و مشوره می گرديد.

نا مه يی که تاريخ پانزده جوزای ( ١٣٠٠ ) را دارد درآرشيف ملی موجود ا ست. درين نا مه به موجب هدا يت »

امان الله خان، کا تب موظف سا خته شده که با نظريه ملا عبدا لواسع آخند زا ده کتا ب فقرات شرعيه را تحرير

نموده و تصد يق آخند زا دۀ مذ کور را حاصل بدارد.

درظهرا ين نامه نوشته شده : روز سه شنبه هفت سرطان از کارمند مذ کور فارغ شده به کار سوانح عمری

ايشيک آقاسی صاحب پردا ختم فقط ١٨ سنبله کار تاريخ عمومی و انقلا ب افغا نستان را به اسلوب درست که

خودم حسب الا مر اعليحضرت به او مشوره ميدادم موازی سيزده جزوه تحرير کرده ا ست." ٧

فيضی از فيوضات که به مهدی فرخ سفير سا بق ايران تقد يم شده بود که کاتب آن ياد دا شتها را

مطيقن بود که بداخل کشور قا بل طبع نيست. مهدی فرخ هم در رسا لۀ تا ريخ سياسی افغا نستان طبع

سا ل ١٣١٤ تهران از آن ا ستفا ده نموده ا ست.

تا ريخ حکمای متقد مين برا ی مکا تب متوسطه معارف نوشته شده بود.

نژاد نا مۀ افغا ن اثر ارزشمند ديگری از کاتب را يکی از محققين امريکائی " پرفيسور روبرت ميک

درجمع « نژاد نامۀ افغا ن » از يونورستی نيويا رک " بنا م Prof.Robert Macchesney چا نسی

آثار وی معرفی مينمايد ". ٥

تذ کرة الا نقلا ب چشم ديدهای مورخ از فاجعۀ شوم شورش حبيب الله کلکانی و حلقۀ او ميبا شد ،

که در آرشيف ملی موجود بود.

٥ - با پايا ن دوره درخشا ن امانی، اميرحبيب الله کلکا نی احکامی عنوانی زعمای سرشناس مذهب جعفری

( رح )، يعنی محمد علی جوانشير چند اولی، قاضی شهاب، خليفه محمد حسين، استا د غلا م حسن ( پد ر

استاد سترگ شهيد محمد حسين نهضت) و فيض محمد کا تب، صادر نمود تا به دايزنگی رفته

بيعت هموطنان هزاره را برای وی بيا ورند، و چون قوم شجيع هزاره درد فاع قاطع از سلطنت امان

الله خان برآمدند، و به فرستا ده گان مرکز جواب رد داد ند، حبيب الله به خشم آمد و امرلت و کوب آنها

را داد ، فرهنگ ستيزان شداد آ ند وره ، کا تب مورخ را وحشيانه ضرب زدند که بشدت مريض

شده و در اثر آن جام شهادت نوشيد و صفحۀ سيا ه و ننگين د يگری بد وران نه ماهه علمداران جهل،

وحشت ، چپا ول و دهشت حاميان و محرکين شان ا فزود گشت.

کا تب " در حالی که درحد ود پنج هزار صفحه چاپی و نا چاپ را در تا ريخ مملکت نوشته و

در جنبش مشروطيت و پيشه نو يسند گی زحمتها د يده ، به مشقت لت و کوب وحشيانه ، جان به جان

آ فرين سپرده بود ". ٦

( چها رشنبه دوم ميزان ١٣٠٨ ش ٢٤ سپتمبر ١٩٢٩ م )

زما نه کج روشا ن را به بر کشد بيد ل

هر که را ست بود خا ر چشم ا فلا ک ا ست

« بيد ل »

[ شخصيت بلند مرتبۀ کاتب از نظر ادبی با هيچ يک از همکاران هم عصرش قابل مقا يسه

نيست ].

" ا گرما سرمقا له های محمود طرزی را در سراج الاخبار با سراج ا لتوا ريخ مقا يسه کنيم می بينيم

که نثر فا رسی سراج التوا ريخ خيلی خيلی پخته تر از سراج الا خبا ر است". ٧

٦- "آاتب در واقع آسى است آه شرا يط و اوضاع زمان خود را به طور مشرح بيان ميكند

و تنها به شرح زند گى امير و خوانين دور و برش اآتفا نيمكند و براى همين منظور

مورد انتقاد مردمان صاحب نفوذ قرار ميگيرد و به رعونت ( بيهوده گوئی، يا وه سرا

ئی) متهم ميگردد. اما او شايد آگاه از اين امر بود آه روزگا رى بعد مستشرقين و

مورخين طراز اول او را به عنوان موخذ صاحب اعتبار خواهند گزيد. مردمان صاحب

صلا حيتى چون غلام محمد غبار، لودويگ آدمك و باز لويى دوپرى بارها از اين موخذ

سود جسته اند.

آا تب جا دۀ يك طرفۀ تأ ريخ نگارى را د و طرفه ساخت، به اين شرح آه در

گذشته مورخ آشور ما بيشتر به مورخين غربى رجوع ميبرده اما اگريكى از اين

مورخين براى دريافت اوضاع و احوال زمان عبدا لرحمن خان و حبيب ا له خان

ازحضور با صولت آاتب اغفال آند، آارش مكمل نخواهد بود. همينطور هيچ آار مورخ

غربى مكمل نيست آه اگر در نگارش تأريخ نزديك، سهم آاتب را نا ديده بنگرد."

بشير سخا ورز

قلمزنی پرکار و پژوهنده کثير التآليف بود که کوهی ازنبشته هايش گواه برآن است. او

تا ريخ را با خردورزی هوشيا رانه، نه با غرض ورزی محيلا نه نوشت و تيزهوشی مد برا نه

و باريکبينی

٧- اعجاب انگيزوی درلابلای آثاربرجای مانده اشازسراج التواريخ و تحفته الحبيب تا تذ

کره الا نقلاب وامانالا نشاۀ و نژاد نامه افغان و فيضی ازفيوضات و ديگر آ ثار پد يدار

است.

کاتب را به حق بيهقی روزگارش خوانده اند که با زگويی حقيقت را در تاريخ، پيشه خويش

ساخته بود و آزادگی را منش خويش و گويا پيمان بسته بود که خامه اشرا هرگز با دورغ

و گزا فه ومسغ وا قعيت نيالا يد.

لطيف نا ظمی

او تنها قهرمان قد رتمند کار و ابتکار نيست بلکه تسلط ذهنی او برسياست و جريا ن

های سياسی در افغانستان و اطراف و نوايی آن اهميت نبشته ها و تا ليفات او را دو برا

بر بالا ساخته است، و چنا نکه شايسته يک مورخ با احا طه و سيطره است، وقا يع

را با چنان مو شکافی بصورت جامع ثبت و تحليل کرده است که هر خوا ننده د قيق النظر

را به شگفت اند ر ميسا زد.

فيض محمد کاتب با ذکا وت، قوت طبع و نيروی خامه خويش نکات با ريک و پر

اهميت را که ثبت آنها در سر نوشت سياسی و ملی تا ثيربسزا دا شته است، با مهارت و

عبارت آرايی خاص درج کرده است و گويا با اين شيوه خود همان رسالتی را که يک مورخ

بعهده دارد ايفا کرده

٨- است. و اين کارعمده يقيناً از عهده و توان اقران او بر آورده نبوده است. ملا فيض محمد

وا ضح می سازد که مورخ هيچگاه از درج حقايق سر باز نمی زند، و بکاری که در تا ريخ

نويسی اسباب وا ژگونی حقيقت را فراهم سا زد، دست نمی يا زد.

شاه علی اکبر شهرستانی

ملا فيض محمد کاتب هزاره از نوابغ و نوا در روزگار بود. او درزمان و مکان نا

سزا وار چشم به جهان گشود. ا نگار پديده ای شا ز و استثنا يی بود که در شوره زار

پرتا ب شده بود. ا ز همين سبب جان بيدارش را دو رنج جانکاه می آزارد يکی مزروع کردن

شوره زار و ديگری دلبستگی به وطن ما لوفش که او را در نمی يا فت و قدرش را چنان که

بايد نمی شناخت. بنا بر آن در وطن خودش احساس غربت ميکرد و درد تبعيد را تا مغز

استخوانش حس می کرد.

با قلم و خامۀ بی نظيرش، امرای وقت، خود را ثبت تا ريخ کردند در حا ليکه او را به

عنوا ن شهروند در جه آخر، در آخر صف نگه ميدا شتند و خا رج از مدار تاريخ

تصور می نمود ند. د ا

کتر ا کرم عثما ن

می پندارم که چند ويژگی در کار کرد قلمی کاتب مانند کار کرد های هر نويسنده و متفکر و انسا ن

متبا رز ديگری برا زند گی دارد. کار کرد قلم مورخی که در زير سا يه استبدا د می نوشت، آن همچنان

٩- استبدادی که شخص امير خود کامه خط به خط اثر او را ملا حظه ميکرد ؛ و در کار زحمت و

نوشت،هنرمندا نه، درنده خويی ها و بيداد گری ها را تصو ير ميکرد ؛ و با قرار دا شتن درمحد

ودهً امکانات و ا سنا دی که فرا وا ن نبوده است ، د قت نظر و اما نت د اری را رعا يت کرد ،

باری بد ون ترد يد، شکوه و نا م آ وری، جلوه های تابنده و د يرپای می يابد. سبک روان و سليس نگا

رش ، بهره گيری از مطا لعا ت و ذخا ير اد بی و لفظی چا شنی دل انگيز تر به کار کرد قلمی او می

بخشد. وقتی چنين انسانی ، مکونات و گفته نشده های عرصه قلم را به قدم های خجستهً استبداد

ستيزان آزاد يخواه ، پيوند دا د و در وا قع سرعزيز را ، هردم آ ما دهً فدا ی شريفترين آرزو ها در

کف نهاد بعد نام آ وری و تحسين شخصيت اش در تاريخ برا ی آنانی که درپی دريا فت چنان ارزش ها

هستند مسلم ا ست که فزونی می يا بد .

نصير مهرين

در روزگا رآشفته و آشوبزده کنوني که هزار بار تيره تر از " روزگار دوزخي آقاي اياز" است، و

کژنويسان سا نسور پرست در روشني روز برروي تاريخ شمشير کشيده اند، آيا نياز فيض محمد وار نوشتن

نيزهزار بار بيشتر از پيش نگرد يده ا ست؟

آ يا اين روان سرگردان کاتب نيست که بر من و همانندا نم نهيب ميزند: گزارشهاي رنگين رسا نه

هاي رسوا که بسيا ري ا ز آ نها ننگين تر از د يدن ماه نو با چا کران د ر نيمه شب و با ر با ر کره

آ وردن ماديان سرخ يال تا سحراند ؛ هرگزننوشته نمانده اند. از رو يدا د ها يي بنويسيد که نميخواهند

نوشته شوند... بد ون شک، جاي پيکرۀ فيض محمد در ميا ن تند يسه هاي فرا نتس فانونامه

سزر،

خالي خواهد بود .. ** (Madame Tussau) ١٠ - پا تريس لوممبا و جميله بوپاشا در موزيم

صبور الله سياه سنگ

کاتب داسی يو علمی شخصيت دی چی نشو کولا ی دی د افغا نستان په اريکي يوه قوم يا يوه

سيمه او منطقه پوری مربوط وينو بلکه دی په تولو افغانانو پوری او په گرد افغا نستا ن پو ری اره

لری.***

ا نجمن ا فغا نها ی ا ستريا

وظيفۀ ملا فيض محمد کاتب هزاره نوشتن وا قعيت های تاريخی است. اين که می گويم

واقعيت های تاريخی به اين دليل است که منصب و موقعيت او ايجاب می کرد که

وارونگی های تاريخی يا تاريخ های وارونه را در خدمت سلطان مستبد و سنگين چشم و

زهرافشان دلی چون اميرعبد الرحمن خان بنويسد اما او هيچگاه رسالت عظيم قلم و

مسؤوليت بزرگ وجدانی خود را در برابر عصر ها و نسل های آينده به موقعيت و منصب خود نفر

وخت. ملتی که تاريخ وا قعی خود را گم کند به سوی آيندۀ تا ريک حرکت می کند ازهمين رو

کاتب نام کتابش را سراج گذا شت تا بفهماند که اين است چرا غ خا نه تا ريک تاريختا ن. شما اين

چرا غ را بگيريد د رسياه خا نه تا ريخ به ديد ن عقرب ها ما رها مو رها بيا ئيد بنا بر اين

١١ - يکی از اهميتهای ويژه کاتب در وا قعه نگاری تاريخ است که علی رغم سعی و تلاش

وارونه خواهان و بد سگالان به همت کاتب مکتوب شده ا ست " ٨

د ر جها ن ما د رهمۀ کشو رها از زند گا ن و هم رفته گان شان با قدر و عزت ياد مينما يند ، که

ملت افغان هم هميشه زنده ياد فيض محمد کاتب رابا يد جا ود انه سا زند و دولت داران و مسؤولين

فرهنگی بايد در زنده نگهدا شتن نا م او جا ده ها مکاتب و فا کولته ها يرا با اسمش زينت بخشند.

**************

مآ خذ

١ پيا م به مناسبت هفتا و پنجمين سال تولد ملا فيض محمد کاتب هزا ره درکنفرا نس لندن، لطيف ناظمی.

٢ يادنامۀ شهيد عبدا لخا لق، نويسنده : مرکز فرهنگی نويسندگان افغا نستا ن، ص ٧٨ چا پ ٤ جدی ١٣٧٢

٣ ص ٢٨١ ( جنبش مشروطه خواهی درافغا نستان ) پوه ند سيد سعد الدين هاشمی جلد اول طبع سال

٢٠٠١ سويدن و ص ٧٣ ( جنبش مشروطيت در افغا نستان ) پو هاند عبد الحی حبيبی .

٤ ص ٢٨٢ استاد هاشمی و ٧٥ استا د حبيبی.

. ٥ حسين نايل، ياد نامۀ کاتب، مجموعۀ مقالات، ناشر وزارت امور اقوام و قبايل ١٣٦٥ ص ٤٠ و ٤١

٦ يادنامۀ کاتب ص ٢٣ و ٢٤

٧ ا نجنير سخی ارزگا نی مقا لۀ تهمت به ملا فيض محمد کاتب سايت انترنتی ملا فيض محمد کا تب.

٨ ص ٢٨٤ ا ستا د ها شمی.

٩ ص ٧٧ ا ستاد حبيبی.

١٠ ص ٣٥ آ ريا نا شما ره ا ول سا ل هشتم کنفرانس استا د وا صف با ختری.

. ١١ محمد عوض نبی زا ده سا يت آريا ئی و مشعل سپتمبر ٢٠٠٧

* سردار محمد نعيم خان ( برا در دا ود خان ) در د و رۀ که زما م امور وزا رت معارف کشور را

عهده دا ر بود تا ريخ ميساخت که مرحوم کهزاد هم جبراًٌ در مجلس حضور دا شتند و به بها نه حذف

نا م امان الله خان همه چيزا ز نو نوشته ميشد و هر آنچه سابقه بود بايد محو می گرد يد که د ر حو

يلی گلستا ن سرای ( وزارت معارف آ نوقت) جوا ر مقبرۀ فعلی عبدالرحمن خان به جوالهای کتا ب

را آتش زده بود ند....

** موزيم تند يسهای شخصيت های برجستۀ علمی سيا سی، ا جتماعی ، هنری و... جهان

د ر شهر های لندن، نيويا رک، لا س ويگا س، ا مستردا م ، هونگ گا نگ شا نگای چين وجود دا رد.

*** نقل قولها ی محترمين بشيرسخا ورز لطيف نا ظمی شا ه علی ا کبر شهرستا نی د کتور

ا کرم عثما ن نصير مهرين صبور الله سيا ه سنگ وا نجمن ا فغا نهای استريا برگرفته شد ه

به ياد بود از جا ويد نام « ا نجمن فرهنگو هنر افغا نستا ن » ازسايت آ ريا ئی از مقا لا ت درکنفرا نس

فيض محمد کاتب در لندن ٢٤ سپتمبر ٢٠٠٦ ميبا شد.

نوت: همه تا کيد روی جملا ت ازين قلم ا ست

 

برگرفته از: افغان-جرمن آنلاین

http://www.afghan-german.de/pd/Maqalat_Tahlilha/start.htm